تاکسیدرمی سیاسی در انتخابات پیشرو
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۴۰۹۵۲
ابوالفضل فاتح در روزنامه اعتماد نوشت: چنانکه میدانیم، تاکسیدرمی، شیوهای است که در آن موجودی را از درون تهی ساخته، اما پوسته و حجم آن را حفظ و در معرض دید عموم میگذارند. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ در یادداشتی عرض شد که ما با خطر نوعی «تاکسیدرمی سیاسی» در بسیاری از عرصهها مواجه هستیم. از این رو گرچه انتخابات برگزار میشود، اما بسیاری از نتایج یک انتخابات جامع را به دنبال نخواهد داشت، چراکه انتخابات، وقتی انتخابات است که مردم تعیینکننده اصلی در همه مراحل باشند و کسی خود را بالاتر از تصمیم مردم نداند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از تأسفهای جدی و جاری کشور عزیزمان این است که عدهای کماطلاع از مراتب حکمرانی مدرن و حقوق ملت، صبح تا شام مشغول حذف متوازنکنندهها یا ازبین بردن کارکردهای واقعی نهادها و روندهای تغییر مردمسالار هستند. آنها، انتخابات که المپیک سیاسی ملتهاست را در انحصار خود میخواهند و کوشیدهاند تمام تیمها و داوران و قواعد بازی را خود تعیین کنند و بعد برای خود جشن پیروزی بگیرند. از این روست که میبینیم در شطرنج سیاست، مهرههای حریف را قورت میدهند و نامش را نظارت میگذارند. این ظلم به مفاهیم و واژهها و ظلم به حقوق ملت است. شیر بییال و دم و اشکم که دید؟
به عینه میبینیم که مراتبی از حاکمیت، خود را بینیاز از مردم بلکه ولینعمت مردم میدانند و نعمت مشارکت واقعی ایشان را کفران میکنند و تجمیع قدرت، موجب استیلاطلبی ایشان آن هم با تنقیص دیگران شده است. جماعتی صبح تا شام به نامهای مختلف از جمله نظام صلاحیتیابی، مشغول عیبیابی و استهزا و مثلهسازی شخصیت دیگران و حذفهای فلهای هستند. در فقدان یا ضعف رسانههای مستقل، تریبونهای «قدرت محور» با غلطرسانی و ابهامآفرینی اجازه دریافت واقعیت را به مردم نمیدهند.
سیستمهای دیدهبانی کشور را منهدم یا منحل و در نتیجه آمار را نیز دستکاری یا کور میکنند تا اساسا معلوم نباشد که چه میکنند و منابع چه شده و واقعیتها چیست تا جایی که رتبه فساد در کشور عزیزمان به بالاترین سطح میرسد. این جماعت، با بالا رفتن از سر و کول مردم و تجمیع قدرت و ثروت، در گمان تسلسل هستند و خود را حاکم بر جان و مال و سرنوشت مردم میدانند، حال آنکه چنین نیست. آنها سخت در اشتباهند و تنها لطمه بزرگی به دین و میهن و اعتماد ملت و حتی به مدعیات و بقای خود وارد میسازند.
آنچه اخیرا در صحنه انتخابات کشور از جریان ردصلاحیتها در خبرگان و مجلس مشهود است، خطری فراتر از صحنهآرایی و «تاکسیدرمی» انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را گواهی میدهد و میتوان از آن به «تاکسیدرمی مثلهانه» تعبیر کرد. «تاکسیدرمی مثله» آنگاه واقع میشود که دیگر به تهیسازی درون و حجمهای تو خالی اکتفا نکرده و گویی اصراری وجود دارد که حتی حفظ ظاهر هم نشود و حتما چشم یا گوش یا دست و پای موجود بیچاره را نیز مثله کنند و به ریش همه چیز بخندند تا این سُخره، عبرت و تحقیری باشد برای هر کس که مینگرد و بیش از آن مطالبه میکند! طرفه آنکه، برخی از ایشان، به گمان خود اقدامی مصلحانه انجام میدهند و، چون دچار فقر مبانی هستند، ناچار به انکار و تحریف مبانی بنیادی مورد توافق ملت میشوند و مبنا و رهبران فکری جدید برای انقلاب میتراشند و در واقع در حال مثلهسازی مفاهیم، روندها و قوانین اساسی ملک و ملت هستند.
آنچه انتخابات را انتخابات میکند، ماهیت و قدرت تحول آن است. انتخابات باید فصل ابراز نظر ملتها و تغییر در حاکمیتها باشد. چنین انتخاباتی موجب وفاق و افزایش قدرت ملی خواهد شد و اگر چنین نباشد، دیگر درصد مشارکت هم تاثیر چندانی نداشته و شاخص مهمی تلقی نخواهد شد، چراکه در ذات خود تغییری به همراه ندارد و همان خواهد شد که چیدهاند. کما اینکه جهان هرگز انتخابات پیدرپی و با مشارکت بالا در کشورهای اروپای شرقی در دوران جهان دو قطبی را به مثابه عرصه تعیین سرنوشت واقعی مردم به رسمیت نشناخت و آثار واقعی هم بر آنگونه انتخابات مترتب نبود و دیدیم که چه بر سر آن کشورها آمد. یا همین روزها، انتخابات آقای الهام علیاف در انتخابات مهرهچینی شده جمهوری آذربایجان را کسی انتخابات واقعی تلقی نخواهد کرد. هر چه رایاش بیش، شرمش بیشتر!
از مصائب کشور عزیزمان این است که جریان ردصلاحیتها و جریان مداخلهگر و مهندس انتخابات، چه بسا از ماهیت و پیامدهای عمل خود که همانا خراب کردن صندوق رای است، بیخبر باشد. آنها نمیدانند که خراب کردن نهاد انتخابات و صندوق رای، بدین معنا هست که به تدریج گروههای مختلف مردم به دلیل فقدان راهحل یا مکانیسمی برای تعیین و اختیار راه جمعی یا هدف مشترکی که اکثریت بر آن اجماع داشته باشند، راهحلها، استراتژیها و تاکتیکهای متباین اختیار خواهند کرد. آنها نمیدانند که در جهان مدرن صندوق رای تنها انتخاب یا تثبیت یک فرد یا حزب برای تصمیمگیری نیست، بلکه صندوق رای راهی برای نزدیک کردن ایدهها، اشتراکات و مکانیسمهای جمعی یک ملت است. انتخابات راهی است که اطمینان میدهد، آحاد ملت بهرغم همه تفاوتها و اختلافها، از مجاری مورد وفاقی به نام صندوقهای رای برخوردار است که میتواند تضادها را حل، و هدف جمعی خلق کند و به سمت آن حرکت نماید. بلااثر کردن صندوق رای، در حقیقت از بین بردن امکانی غیرقابل جایگزین برای تقویت تصویری مشترک از ملت و تصویری مشترک از «ما»ی جمعی است. صندوق رای همانجایی است که وجود موثر و حقیقیاش سبب خواهد شد، هر گروهی از ملت، تصویری مجزا از خود، از مفهوم ملت و از آینده کشور نداشته باشد، تصویرهایی که ممکن است با هم در تضاد حقیقی قرار بگیرند، بدون آنکه بتوان راهی برای گفتگوهای سازنده تصور کرد.
با این مقدمه، و نظر به موانعی که در مسیر صندوق رای و تاثیرگذاری آن رقم زدهاند، طبیعی است که در انتخابات جاری، متاسفانه بسیاری از ملت فضای چندان موسعی پیش روی خود نمیبیند و به دلایل فراوان تاریخی، سیاسی و عقیدتی برای ابراز دیدگاه خود، در دو راهی تردید و شکاف قرار میگیرند و لذا شاهد خواهیم بود که هر یک راهی متفاوت برای تعیین سرنوشت بر میگزینند. علاوه، شکستگی قلوب نخبگان و اقشار وسیعی از مردم، شکستگی صفوف را بدنبال خواهد داشت؛ لذا از هماکنون میدانیم که میلیونها تن بهرغم میل باطنی خود، در انتخابات شرکت نخواهند کرد تا اعتراض و نارضایتی خود را به این شیوه ابراز کنند و میلیونها تن نیز در انتخابات شرکت خواهند کرد، به این امید که روزنهای برای تغییر و ابراز نظر داشته باشند.
با این واقعیت، آنچه یادآوری آن در این فرصت خطاب به یکدیگر مغتنم دانسته میشود، این است که به یاد داشته باشیم، ملت، ملت است و هیچ کدام از این ملت شریف چه تصمیم به حضور و چه عدم حضور بگیرند، اشتباهی مرتکب نشدهاند و باید همه محترم شمرده شوند. میتوان گفتگو کرد، اما احدی حق ندارد کسی را برای شرکت یا عدم شرکت مورد پرسش قرار دهد. ملت ما آگاه است اما، هر کدام شیوه مطلوب خود را برای ابراز نظر برمیگزینند و تنها میخواهند شنیده شوند. اشتباه اصلی را حاکمیتی مرتکب شده و میشود که نه به آنان که شرکت نمیکنند و نه به آنان که شرکت میکنند و نه حتی به آنان که از طریق همین فیلترها انتخاب میشوند، گوش فرا نداده و نمیدهد و بارها نشان داده است، از فردای انتخابات، در همان است و پاشنه همان.
چنانکه عرض شد بسیاری از دستاندکاران، درک درستی نه از مشارکت و نه از عدم مشارکت مردم ندارند. آنها خفه کردن شعله سرزندگی و مشارکتجویی یک ملت را که حداقل ظرف صد سال دو انقلاب و چندین جنبش اجتماعی بزرگ را برای مقابله با دیکتاتوری و دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود در حافظه دارد، با کشورهایی با درصد رای کمتر از ۴۰ و ۵۰درصد مقایسه میکنند. درحالی که در آن جوامع احزاب و نهادهای مدنی کارکرد مشارکتی خود را دارند، و لذا بخشی از جامعه جز شرایط خاص، اصلا تمایلی به حضور ندارند درحالی که در جامعه ما که اکثر احزاب و نهادهای مدنی تعطیل یا محدود شدهاند، تنها راه باقی مانده برای مشارکت همین انتخابات بوده است. به همین دلیل است که مردم شریف بهرغم سیاستهای انقباضی و سپس استصوابی بحثبرانگیز شورای نگهبان، در بسیاری از انتخابات دهههای شصت و هفتاد و هشتاد رکوردهای بزرگی ثبت کردهاند. اما افسوس که همین اشتیاق را هم با سیاست انقباضی حداکثری و هدفمند علیه بسیاری از جریانات و شخصیتهای سیاسی نشانه گرفتند تا به نفع خود مصادره کنند.
این کشور از آن این ملت است و حفظ ملت و حقوق ملت از اوجب واجبات. باید با همه توان کوشید، انتخابات که عدم وجود واقعی آن در رژیم گذشته، از دلایل اصلی انقلاب اسلامی ۵۷ در کشورمان بوده است، به تراز واقعی خود بازگردد. اگر فریادی هست باید بر سر این ظلم و استیلاطلبی و تبعیض کشید و در این حال باید مراقبت داشت که این ظلم، عرصه شکاف و تجزیه و دو قطبی شدن ملت یا دو قطبی شدن نخبگان قرار نگیرد که مطلوب بدخواهان و طراحان نفی حقوق ملت خواهد بود. اگر عملکرد نهادهای حاکمیتی انتخابات، با حذف جریاناتی اصیل و شخصیتهایی قوی از صحنه انتخابات و بازی با عدد تایید صلاحیتشدگان، آزادی انتخاب مردم را بسیار محدود کرده و قانون اساسی را گروگان گرفته است، جریانات و نخبگان سیاسی تایید شده و تایید نشده، نباید خدایی ناکرده با فشار و نفی یکدیگر یا فشار به مردم، عرصه را برای مردم تنگتر کنند و با سلب آزادی در سطحی دیگر، ظلم مضاعفی اتفاق بیفتد. میتوان شرایط را برای یکدیگر توضیح داد و گفتگو کرد. اما، باور داشته باشیم هر کس آزاد است هر شیوهای را برگزیند. خواه مشارکت، خواه عدم مشارکت، باید به تشخیص ملت و نخبگان ملت در هر سو احترام گذاشت و باید دست همه ملت را بوسید. شکاف دولت-ملت، نباید به شکاف ملت- ملت تبدیل شود یا خدایی ناکرده به خانوادهها کشیده شود. تجزیه ملت، کمتر از تجزیه خاک و سرزمین نیست. حساب فرصتسوزیهای حکمرانی در ایران، از ملت شریف جداست. باید برای این درد، فکری مجزا کرد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل صندوق رای خواهد شد حقوق ملت نهاد ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۴۰۹۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دورهای که کسب دانش همچون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزشهای مکتب امام صادق(ع) تلقی میشود.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سالروز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمیآوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.
زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابهجایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) بهعنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیهداران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایتپذیری، ایجاد واقعیتنگری سیاسی، طاغوتستیزی، زندهنگهداشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.
بهطور کلی موارد زیر را بهعنوان برجستهترین و محوریترین فعالیتهای دوران حیات امام صادق (ع) میتوان برشمرد:
۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت
۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی
۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی
امامِ مکتب
امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیدهایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار بهوجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بینظیر بود. همه حرفهای درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.
امامِ مبارزه
مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیدهایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنهدار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و بهوجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده میکرد تا بنیامیه را از میان ببرد و به جای آنها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.
امامِ تشکیلات
اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیدهاند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مومنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده میکرد آنچه را که او میخواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل میکردند. یعنی از همهجا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آلعلی جمع میشد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجبالاجراست. آن کسی که برای ما واجبالاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامیاش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسیاش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجبالاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را بهوجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه میکرد.
سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیانگذاران تشیع جعفری به شمار آمدهاند. تلاشهای سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار بهراهانداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتابزده نه تنها دوام نمیآورد، بلکه فرصتطلبان از آن بهرهبرداری میکنند.
شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه
باوجود تبلیغات گستردهای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام میگرفت و حتی نام علیبنابیطالب (ع) به عنوان محکومترین چهره اسلام، در منابر و خطابهها یاد میشد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهلبیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راههای دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بیصبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟
ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟
دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواسآمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانهای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع میشد.
فعالیتهای امام (ع) بهطور عمده در پنهانی انجام میگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور میداد، بهطوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامهها و فعالیتهای پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دورههای بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفتوآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز میزد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار میگرفت. بدینگونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز میداشت و با توصیههای سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر میداشت و نیز میفرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).
انحرافِ انقلاب
در دوران حکومت بنیامیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنیعباس _که طولانیتر بود_ این کار به صورت مخفیانهتری انجام میگرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت بهوجود میآورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلابها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق میدهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سالها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال میکردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال میکردند حکومت آلعلی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصباند.
امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. میتوان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را میشناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که میتواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.
کد خبر 750440